دین فطری بر پایه «لا اله الا الله» است. بر اساس دین فطری، نه تنها الله تنها معبود در هستی، بلکه تنها در هر چیز کمالی است؛ زیرا خاستگاه هر کمالی است که در هستی وجود دارد؛ چرا که همه هستی، مظاهر صفات و انوار الهی هستند؛ پس در هستی چیزی جز صفات الهی و انوارش نیست.(نور، آیه 35)
بنابراین، از نظر قرآن، همه هستی به عنوان فعل الله بازتابی از صفات و انوار او هستند و هر کسی باید بداند که تنها می بایست خدا را عبادت کند و از خدا استعانت بجوید: إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ.(فاتحه، آیه 5)
پذیرش دین فطری بدین معنا است که هیچ واسطه ای در میان نیست؛ زیرا «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ»(حدید، آیه 25)؛ چرا که خدای آسمان و خدای زمین یکی است:وَهُوَ الَّذِی فِی السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِی الْأَرْضِ إِلَهٌ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ.(زخرف، آیه 84)
از نظر آموزه های وحیانی قرآن، از آن جایی که همه هستی تجلیات انوار صفات الهی و مظاهر آن است؛ چیزی نیست که واسطه چیزی باشد؛ مگر همان صفات الهی و انوارش. این بدان معناست که چیزهایی که انسان گمان می کند که واسطه است؛ واسطه نیست؛ مثلا پزشک و دارو برای درمان، واسطه نیست، هر چند که انسان گمان می کند که واسطه است. از نظر قرآن کسی که به این واسطه ها توجه می یابد، گرفتار نوعی شرک در فعل شده و از توحید فعل خارج شده است.
از نظرقرآن، اکثریت مومنان با حفظ ایمان به خدا در ذات و صفات عین ذات، گرفتار شرک در صفات فعل هستند: وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ ؛ و بیشترشان به خدا ایمان نمى آورند جز اینکه [با او چیزى را] شریک مى گیرند.(یوسف، آیه 106)
امام صادق(ع) می فرماید: أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ قَالَ هُوَ قَوْلُ الرَّجُلِ لَوْ لَا فُلَانٌ لَهَلَکْتُ وَ لَوْ لَا فُلَانٌ لَأَصَبْتُ کَذَا وَ کَذَا وَ لَوْ لَا فُلَانٌ لَضَاعَ عِیَالِی أَ لَا تَرَی أَنَّهُ قَدْ جَعَلَ شَرِیکاً فِی مُلْکِهِ یَرْزُقُهُ وَ یَدْفَعُ عَنْهُ قَالَ قُلْتُ فَیَقُولُ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ مَنَّ عَلَیَّ بِفُلَانٍ لَهَلَکْتُ قَالَ نَعَمْ لَا بَأْسَ بِهَذَا؛ دربارهی آیهی وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِالله إِلاَّ وَ هُم مُّشْرِکُونَ فرمود: «مقصود آن است که فردی بگوید: اگر فلانی نبود، به چنینوچنان دچار میشدم و یا اگر فلانی نبود، اهلوعیالم از دست من میرفتند. مگر نمیبینی که وی برای خداوند، شریک و انباز قرار داده که به او روزی میدهد و بلا و مصیبت را از او دور میکند». به امام عرض کردم: «برخی چنین میگویند: اگر لطف و مرحمت الهی بر من نبود و فلانی را به کمکم نمیفرستاد، هلاک میشدم؛ این چنین تعبیری چه حکمی دارد»؟ امام فرمود: «مشکلی در آن نیست».(تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج7، ، ص192 ؛ بحارالأنوار، ج68، ص150؛ وسایل الشیعه، ج15، ص215؛ العیاشی، ج2، ص200؛ عدّهً الداعی، ص99)
دوستی بر اساس دین فطری «لا اله الا الله» گفت: لا موثر فی الوجود الا الله؛ هیچ چیزی در وجود و هستی جز خدا موثر نیست. بنابراین، من هیچ بهره ای از اساتید خود نبردم جز این که دانستم که آنان هیچ کاره بودند.
وقتی دیگری این را شنید، یک پس گردنی به او زد که تو زحمات اساتید خود را نادیده گرفتی. گفتم: خود شد که تو را نکشت؛ چرا که توحید فعل را بسیاری درک نمی کنند، از همین رو، در روایت است: لَوْ عَلِمَ ابوذر مَا فِی قَلْبِ سَلْمَان لَقَتَلَهُ أو کَفّرَهُ؛ اگر ابوذر آن چه در قلب سلمان می گذشت را می دانست او را کشت یا تکفیر می کرد و کافرش می دانست.(بحار الانوار، ج22، ص344؛ صفدی، الوافی بالوفیات، ج1، ص11.
روایت جابر از امام باقر (علیهالسّلام) در باره نسبت سلمان و ابوذر به این معنا توجه داده است. در روایت است: ابوذر نزد سلمان رفت و دید دیگی را بر روی آتش گذاشته و چیزی میپزد. با هم مشغول صحبت شدند که ناگهان دیگ بر روی زمین، واژگون شد؛ امّا چیزی از خورش و چربی آن بر زمین نریخت. ابوذر سخت تعجّب کرد. سلمان دیگ را برداشت و دوباره به حالت اوّل برگرداند و به صحبتهای خود ادامه دادند که بار دیگر، دیگ، برگشت و این بار نیز چیزی از خورش و چربی آن به زمین نریخت. ابوذر، وحشت زده از نزد سلمان، خارج شد و در حال فکر کردن بود که امیر مؤمنان (علیهالسّلام) را دید. امام (علیهالسّلام) فرمود: «ای ابوذر! چه شد که از خانه سلمان بیرون آمدی؟ و چرا هراسانی؟». ابوذر گفت: ای امیر مؤمنان! سلمان را دیدم که چنین و چنان کرد و من از کارهای او شگفت زده شدم. امیر مؤمنان (علیهالسّلام) فرمود: «ای ابوذر! اگر سلمان از چیزهایی که میداند، برایت بگوید، خواهی گفت: خدا رحمت کند قاتل سلمان را...! به راستی که سلمان، از ما اهلبیت است».(رجال الکشّی، ج1، ص75، ح47)
ابوبصیر میگوید: شنیدم امام صادق (علیهالسّلام) میگوید: پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: ای سلمان، اگر علم تو بر مقداد عرضه شود، کافر میگردد. ای مقداد، اگر علم تو بر سلمان عرضه شود، کافر میگردد.(رجال الکشّی، ج1، ص47، ح23)